معنی 12 کیلو

حل جدول

12 کیلو

ری


س کیلو

من


سیصد کیلو

خروار؛ واحد سنتی اندازه‌گیری وزن، برابر با مقدار باری که یک خر می‌توان حمل کند

فرهنگ فارسی هوشیار

کیلو

واحدی که هزار بار تکثیر شده، کیلو گرم، کیلو متر.

لغت نامه دهخدا

کیلو

کیلو. [ل ُ] (فرانسوی، پیشوند) پیشوندی است در زبانهای اروپایی که تعیین می کند که واحدی هزار بار تکثیر شده: کیلوگرم. کیلووات. || (اِ) کیلوگرم (در فرانسوی هم به همین معنی به کار رود). (فرهنگ فارسی معین).

کیلو. [ی َ] (اِ) علف شیران و علف خرس را گویند، و آن میوه ای است صحرایی شبیه به سیب کوچک و آلوچه، و عربان زعرور خوانندش. (برهان) (از آنندراج). زعرور. (ناظم الاطباء). کیَل. زالزالک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیَل شود.

کیلو. (اِ) کولاب و تالاب. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا). استخر و تالاب را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). استخر. تالاب. آبگیر. (فرهنگ فارسی معین). || خندق و مغاک. (ناظم الاطباء). || آنجای از کنار رودخانه که مردمان در آنجابدن خود را می شویند و غسل می کنند. (ناظم الاطباء).


نیم کیلو

نیم کیلو. (اِمرکب) وزنه ای معادل پانصد گرام. نصف یک کیلوگرام.

فرهنگ معین

کیلو

[فر.] (اِ.) به معنی هزار است و برای تعیین واحدهای دستگاه متری به کار می رود: کیلوگرم، کیلومتر.

فرهنگ عمید

کیلو

واحد اندازه‌گیری وزن، برابر با هزارگرم، کیلوگرم،
هزار (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کیلوبایت، کیلومتر،

عربی به فارسی

کیلو

یک کیلوگرم معادل هزارگرم

فارسی به ایتالیایی

انگلیسی به فارسی

exception error 12

خطای استثنایی 12.

فناوری اطلاعات

exception error 12

خطای استثنایی 12

فارسی به عربی

کیلو گرم

کیلوغرام

معادل ابجد

12 کیلو

66

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری